۩۞۩ FACE OF WAR۩۞۩

دانلود-عکس-مطلب و...

۩۞۩ FACE OF WAR۩۞۩

دانلود-عکس-مطلب و...

3 محرم - ورود عمر بن سعد به کربلا جهت جنگ با امام حسین(ع) - سال

 

عمر بن سعد بن ابی وقاص، که از معاریف کوفه و از هواداران بنی امیه بود، پیش از ماجرای خونین کربلا، حکم ولایت "ری" ] شامل منطقه ری و بخش اعظمی از مناطق مرکزی و شمالی ایران[ را از عبیدالله بن زیاد، عامل یزید بن معاویه در کوفه و بصره گرفته بود. ولی هنوز به این أمر اقدام نکرده بود، که مخالفت امام حسین(ع) با یزید و حرکت وی به سوی کوفه پیش آمد کرد و همگان را به طریقی درگیر ماجرا نمود.

عبیدالله بن زیاد که از توانایی های عمر بن سعد در مبارزات و جنگ ها با خبر بود و وی را در میان هواداران بنی امیه، مناسب نبرد با امام حسین(ع) می دید، به وی پیشنهاد فرماندهی سپاه رزمی خویش بر ضد امام حسین(ع) را داد و تنفیذ حکومت ری را مشروط به پایان بخشیدن ماجرای قیام امام حسین(ع) نمود.

عمر بن سعد در آغاز برای پذیرش این أمر مهم، از خود تردید و دو دلی نشان داد، ولی در برابر تطمیع های شیطانی عبیدالله تسلیم و پیشنهادش را پذیرفت و فرماندهی سپاه یزید بن معاویه بر ضد امام حسین(ع) را بر عهده گرفت.

وی، برای این منظور در رأس یک سپاه چهار هزار نفری از کوفه خارج شد و در سوّم محرم سال 61 قمری، یک روز پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، وارد این سرزمین شد و از آن پس سپاه یک هزار نفری حرّ بن یزید نیز به او پیوست و در تحت فرماندهی وی قرار گرفت. (1)

1- نک: بحار الأنوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 384؛ مقاتل الطالبیین (ابوالفرج اصفهانی)، ص 74؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 333؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 885

دسترسی سیاحان به نقطه‌ای "غیرقابل دسترس" در قطب جنوب

گروهی از سیاحان انگلیسی و کانادایی هفت هفته بادهای شدید و درجه حرارت‌های زیر صفر را تحمل کردند تا اولین گروهی باشند که پیاده به مرکز جفرافیایی قطب جنوب می‌رسند.

خبرگزاری آسوشیتدپرس از سیدنی به نقل از بیانیه‌ای که در پایگاه اینترنتی این گروه منتشر شده است، گزارش داد: این گروه که سورتمه‌های ‪۱۲۰‬ کیلوگرمی به دنبال خود می‌کشیدند بیش از یک هزار و ‪ ۷۰۰‬کیلومتر را پیاده و یا با کایت-اسکی طی کردند تا به "نقطه غیرقابل دسترس" قطب جنوب، که دورترین نقطه به همه اقیانوس هاست، رسیدند.

به گزارش ایرنا، این نقطه که در ارتفاعی بیش از سه هزار و ‪ ۷۲۵‬متری سطح دریا قرار دارد، نخستین بار در سال ‪ ۱۹۵۸‬توسط سیاحانی از شوروی سابق فتح شد که با کاروانی از خودروهای برفی به این نقطه دورافتاده رسیده بودند.

"پل لندری" کانادایی که ریاست این گروه را بر عهده داشت، گفت اعضای گروه با حیرت مشاهده کردند نیم‌تنه‌ای از "ولادیمیر لنین" که شوروی‌ها حدود نیم قرن پیش آن را برافراشته بودند، همچنان در میان یخ‌ها برپاست.

‪ ۴۹‬روز طول کشید تا این گروه سفر خود را از پایگاه علمی روسیه در قطب جنوب به نام "نوولازاریوسکای"، تا "نقطه غیرقابل دسترس" به اتمام رساندند.

این سیاحان اکنون قبل از سفر به "کیپ تاون" در آفریقای جنوبی با هواپیما به پایگاه دیگری در روسیه به نام "وستوک" پرواز خواهند کرد.

این نقطه غیرقابل دسترس در حدود ‪ ۸۷۰‬کیلومتری شمال شرق قطب جنوب قرار دارد.

این منطقه نخستین بار در ‪ ۱۴‬دسامبر ‪ ،۱۹۵۸‬توسط سیاحان روسی فتح و مدت کوتاهی از به عنوان یک پایگاه تحقیقاتی هواشناسی استفاده شد.

آمریکا و استراتژی جنگ جهانی با تروریسم

با ورود نومحافظه‌کاران به کاخ سفید در سال ۲۰۰۰ میلادی و به وقوع پیوستن حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، در آغاز قرن بیست و یکم، جهان وارد مرحله‌ی جدیدی شد، مرحله‌ای که عنوان آن جنگ جهانی میان قدرت برتر و آنچه که نومحافظه‌کاران آن‌ را تروریسم می‌نامند، بود.
نشانگر
"با ورود نومحافظه‌کاران به کاخ سفید در سال ۲۰۰۰ میلادی و به وقوع پیوستن حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، در آغاز قرن بیست و یکم، جهان وارد مرحله‌ی جدیدی شد، مرحله‌ای که عنوان آن جنگ جهانی میان قدرت برتر و آنچه که نومحافظه‌کاران آن‌ را تروریسم می‌نامند، بود. پس از آن جهان در برابر این جنگ که از سوی آمریکا رهبری و بر فراگیر بودن آن پافشاری می‌شد، دچار سردرگمی شد."
روزنامه‌ی الجمهوریه -چاپ مصر- با ارایه‌ی تحلیلی تحت عنوان "آمریکا و استراتژی جنگ جهانی با تروریسم" می‌نویسد: «این جنگ یعنی جنگ با تروریسم جنگی بود که واشنگتن از آن برای تحقق اهداف خود از جمله سیطره بر جهان استفاده کرد. پس از فروپاشی بلوک شرق و از میان رفتن تعادل و توازن بین‌المللی این بهترین بهانه‌ای بود که آمریکا می‌توانست با استفاده از آن منافع خود را در سراسر جهان گسترش دهد. در حقیقت تروریسم به اتهامی تبدیل شد که هر طرف یا هر دولت یا هر کسی را که به قدرت مطلق امپراطور عصر جدید گردن نمی‌نهاد در بر می‌گرفت. واشنگتن در پشت شعار مبارزه با تروریسم درصدد اجرای برنامه‌های خارجی نومحافظه‌کاران کاخ سفید بود که این برنامه‌ها برای تحقق چند هدف تدوین شده بود. اولین هدف نابود کردن و به تسلیم در آوردن نظام‌هایی بود که در برابر واشنگتن سرخم نکرده‌اند و به سیاست‌های امپراتوری جدید گردن ننهاده‌اند. این هدف بر اساس شعار معروف نومحافظه‌کاران کاخ سفید یعنی هر کسی که با من نیست بر ضد من است، تدوین شده است. هدف دوم از اهداف پشت پرده‌ی جنگ با تروریسم تسلط بر منابع نفتی و انرژی بود که برای صنعت آمریکا عنصری حیاتی به شمار می‌رفت و بالاخره هدف سوم گشایش بازارهای جهانی به روی تولیدات و کالاهای آمریکایی بود که بواسطه‌ی روش‌های متفاوت از جمله از طریق سازمان تجارت جهانی و مناطق آزاد تجاری دو جانبه جهت پیشبرد و به اجرا گذاشتن برنامه‌های ویژه‌ی خود مورد توجه قرار گرفت.»
در ادامه‌ی این تحلیل آمده است: «آمریکا در این راه تمامی عرف‌های دیپلماتیک، قوانین، توافقات و معاهدات بین‌المللی را نادیده انگاشت تا نشان دهد که جهان با هرج و مرج مواجه است و باید به معیار قدرت بدون حق تن داد. در این جا بود که افغانستان در سال ۲۰۰۲ به بهانه‌ی دستگیری اسامه بن لادن و ساقط کردن حکومت طالبان که از تروریسم توصیفی آمریکا حمایت می‌کرد، به اشغال در آمد. پس از افغانستان عراق در سال ۲۰۰۳ بدون اجماع بین‌المللی و تنها به بهانه‌ی آنکه نظام حاکم این کشور سلاح‌ هسته‌یی در اختیار دارد و با بن لادن در ارتباط می‌باشد به اشغال آمریکا در آمد که البته بر هیچ کس پوشیده نیست که بلافاصله پس از پایان این جنگ مشخص شد که هیچ یک از این اتهامات وارده به حکومت صدام حقیقت نداشت. دیری نپایید که انگشت اتهام واشنگتن به سوی کره‌ی شمالی و ایران نشانه ‌رفت و این کشورها بعنوان کشورهای محور شرارت به فعالیت هسته‌یی و در اختیار داشتن سلاح هسته‌یی متهم شدند. سوریه نیز به نحوی دیگر‌ی تحت فشار و اتهام از سوی کاخ سفید به سر می برد به طوری که آمریکا تاکنون تلاشهای گسترده‌ای را آغاز کرده است که بواسطه‌ی قطعنامه‌ها‌ی مختلف شورای امنیت از جمله ۱۶۳۶ دایره‌ی فشار و تهدید خود علیه سوریه را تنگ‌تر کند. هدف از تمامی این فشارها تغییر نظام حاکم در این کشور است نظامی که تاکنون با هیچ یک از سیاست‌های آمریکا در منطقه حرکت نکرده است و بر عکس در برابر مطالبات تجاوزگرانه‌ی آمریکا در منطقه از جمله فلسطین عراق و لبنان ایستادگی کرده است.»
روزنامه‌ی الجمهوریه در ادامه می نویسد: «به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران سیاسی و نظامی، آمریکا تا زمان محقق ساختن برنامه‌ها و اهداف نومحافظه‌کاران کاخ سفید سیاست‌های خود در منطقه را ادامه خواهد داد اما آیا پایان سیاست‌های فعلی آمریکا در منطقه و رویه‌ای که این کشور در خاورمیانه پیش گرفته است در نهایت موفقیت آمیز خواهد بود؟ تجربه ثابت کرده است که تاکنون تمامی تلاشهای آمریکا در منطقه جهت محقق ساختن مطالبات نومحافظه‌کاران کاخ سفید به شکست منتهی شده است و ایالت متحده‌ی آمریکا هر روز که می‌گذرد تاوان‌ سنگینی را بابت سیاست‌های خود در عراق، افغانستان و کل منطقه می‌دهد. اگر بخواهیم به موقعیت آمریکا در افغانستان نگاهی بیندازیم می‌ بینیم که به رغم آن که چهار سال از زمان جنگ افغانستان می‌گذرد اما نیروهای آمریکایی تا به امروز نتوانسته‌اند سیطره‌ی کاملی بر افغانستان و مناطق مختلف آن داشته باشند. اصلی‌ترین هدف نیروهای آمریکایی در افغانستان یعنی دستگیری اسامه بن لادن تا به امروز محقق نشده است و سربازان آمریکایی امروز حتی در کابل نیز از تیررس اعضای گروه طالبان و طرفداران بن لادن در امان نیستند. وضعیت سیاسی و اقتصادی افغانستان نیز تا به امروز به ثبات لازم نرسیده است و این کشور هم چنان اسیر هرج و مرج‌های سیاسی و اقتصادی است که مطمئنا آمریکا از این هرج و مرج‌های سیاسی و اقتصادی افغانستان در امان نخواهد ماند.»
در ادامه‌ی این تحلیل آمده است: «وضعیت آمریکا در عراق نیز بهتر از افغانستان نیست زیرا به رغم آن که سه سال از پایان جنگ عراق گذشته است نه تنها این کشور شاهد ثبات سیاسی، نظامی و اقتصادی نبوده است بلکه در حال حاضر به سوی جنگ‌های داخلی قدم نهاده است. تعداد تلفات انسانی و نظامی آمریکا در عراق به مرز رکورد شکنی رسیده است و بسیاری معتقدند که موقعیت سربازان آمریکایی در عراق بی‌شباهت با وضعیت و موقعیت آنها در جنگ ویتنام نیست. به رغم آن که این جنگ با حمایت قاطع جمهوری خواهان آمریکایی و بسیاری دیگر از مقامات حزبی و مردمی آمریکا انجام گرفت اما امروز تمامی این طرفداران این جنگ نامشروع از حمایت دولت بوش بازگشته‌اند و خواهان عقب نشینی سریع سربازان آمریکایی از عراق شده‌اند. در آخرین نظرسنجی که انجام گرفته است ۶۲ درصد از مردم آمریکا امیدی به پیروزی آمریکا در عراق ندارند و خواهان عقب نشینی سریع سربازان آمریکایی از عراق هستند. شکست سیاسی آمریکا تنها به عراق و افغانستان محدود نشد و دامنه‌ی این شکست در داخل آمریکا و نیز کشورهای آمریکای لاتین گسترش یافت. بحران‌های آمریکا در عراق و افغانستان بر انتخابات اخیر آمریکا سایه افکند و پیامد‌های این بحران‌ها سرانجام منجر به شکست قاطع جمهوری خواهان در آمریکا شد. هم چنین پیروزی مجدد هوگو چاوز در ونزوئلا و همراهی بسیاری از رهبران آمریکای لاتین با سیاست‌های چاوز در مخالفت با آمریکا شکست دیگری بود که نصیب کاخ سفید شد.»
در پایان این تحلیل آمده است: «دولت آمریکا تا به امروز نتوانسته است راه حل مناسب و میانه‌ای در زمینه‌ی بحران هسته‌یی کره‌ی شمالی و ایران به جامعه‌ی جهانی ارایه دهد و نیز نتوانسته است که این جامعه را به اعمال تهدید‌ها و فشارهای اقتصادی و سیاسی گسترده تر که در نهایت منجر به هدف قرار دادن نظام‌های حاکم در این کشور‌ها شود قانع سازد. نتیجه‌ای که می‌توان در پایان این ارزیابی‌ها به آن رسید آن است که آمریکا نمی‌تواند برنامه‌ها واهداف خود در منطقه را به گونه‌یی عملی کند که در نهایت پیروزی و موفقیت را از آن خود کند. تا به امروز آمریکا در تحقق تمامی اهداف اصلی خود که در پس جنگ عراق و افغانستان دنبال می‌کرد ناکام ماند و مطمئنا نتایج آینده‌ی سیاست‌های کاخ سفید علیه سوریه، ایران، لبنان و فلسطین نیز به سود واشنگتن نخواهد بود و تنها موقعیت ایالت متحده‌ی آمریکا در منطقه و جهان را متزلزل‌تر خواهد ساخت. این درست است که سیاست‌های آمریکا در تحولات کشورهایی مانند اوکراین یا گرجستان به میزانی موفقیت آمیز بوده است و نیز واشنگتن توانسته است که تا به امروز عراق و افغانستان را به اشغال خود در آورد و حکومت‌های عربی را نیز وادار به پیروی از سیاست‌های خود کند اما مطمئنا این کشور نمی‌تواند در برابر خشم ملت‌های منطقه‌ که بی‌شک بسیار بالاتر و قوی‌تر از حکومت‌های آن است ایستادگی کند. امروز هیچ یک از منافع آمریکا در هیچ یک از کشورهای منطقه در امان نیست و هیچ یک از ملت‌های منطقه و حتی گروه‌ها و احزابی که به صورت نسبی با سیاست‌های کاخ سفید همراهی می‌کردند به سیاست‌های آمریکا اعتماد ندارند. دست‌آویز شدن آمریکا به کمک‌های ایران و سوریه جهت خروج از عراق می‌تواند بزرگترین برهان برای شکست سیاست‌های آمریکا در عراق باشد. به رغم آن که نومحافظه‌کاران کاخ سفید تا به امروز به ادامه‌ی سیاست‌های خود در منطقه اصرار دارند اما مطمئنا در آینده‌یی نه چندان دور آنها نیز به این نتیجه خواهند رسید که آمریکا دیگر آینده‌ای در منطقه ندارند و عصر این امپراطور قدرت جدید در جهان حداقل در منطقه به پایان رسیده است.»

عراق؛ ۲۴ کشته آمریکائی در یک روز

حملات به آمریکایی‌ها و سقوط یک هلیکوپتر بلک هاوک آنها تعداد تلفات نیرو‌های آمریکایی را در روز شنبه ۲۰ ژانویه (۳۰ دی) به ۲۴ نفر رساند.
نشانگر
حملات به آمریکایی‌ها و سقوط یک هلیکوپتر بلک هاوک آنها تعداد تلفات نیرو‌های آمریکایی را در روز شنبه ۲۰ ژانویه (۳۰ دی) به ۲۴ نفر رساند.
به گزارش سی ان این تعداد کشته‌شدگان آمریکایی روز شنبه را به یکی از مرگبارترین روزها برای نظامیان آمریکایی از زمان شروع جنگ تبدیل کرد.
ارتش آمریکا در حال تحقیق درباره علت سقوط هلیکوپتر در شمال شرق بغداد است که ۱۲ نظامی را به کشتن داد.
با این حال یک افسر ارشد آمریکا گفت که شواهد اولیه نشان می‌دهد که آتش دشمن علت سقوط هلیکوپتر بوده است.
بیشترین تلفات نیروهای آمریکایی در عراق در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۵ ثبت شده است که طی آن ۳۷ نظامی آمریکایی کشته شدند که از جمله شامل مرگ۳۱ تفنگدار دریایی به علت سقوط تصادفی هلیکوپترشان بود
۲۴ کشته روز شنبه به همراه دو کشته دیگر در روز جمعه تلفات آمریکایی‌ها را در ماه ژانویه به ۵۰ نفر و تعداد کل تلفات آنها را از هنگام شروع جنگ عراق به ۳۰۵۴ نفر می‌رساند که شامل ۷ پیمانکار غیرنظامی وزارت دفاع هم می‌شود.

قلعه نویی: اگر رضایی نبود، استقلال نابود می‌شد!

امیر قلعه نویی سرمربی تیم ملی که علاوه بر در اختیار داشتن سکان رهبری این تیم، پست جالب توجه ریاست سازمان فوتبال استقلال را بر عهده دارد و هرگز نمی تواند تیم خود را رها کند، همیشه حرف هایی خواندنی برای گفتن دارد. هر چند این حرف ها و اظهار نظرها گاهی اوقات تا حدی عجیب جلوه می کند اما خالی از لطف نیست.
نشانگر
امیر قلعه نویی سرمربی تیم ملی که علاوه بر در اختیار داشتن سکان رهبری این تیم، پست جالب توجه ریاست سازمان فوتبال استقلال را بر عهده دارد و هرگز نمی تواند تیم خود را رها کند، همیشه حرف هایی خواندنی برای گفتن دارد. هر چند این حرف ها و اظهار نظرها گاهی اوقات تا حدی عجیب جلوه می کند اما خالی از لطف نیست.
● انجام دیدارهای تدارکاتی و بازی با تیم های بزرگ عیار تیم ملی را بالا می برد، در این خصوص چه تدابیری اتخاذ کرده اید؟
▪ رویارویی با ۳ تا ۴ تیم مطرح فوتبال جهان در دستور کار برنامه های کادرفنی تیم ملی قرار دارد که تمامی این اهداف مستلزم حمایت مالی فدراسیون فوتبال است باید دید تا چه حد این تشکیلات می تواند انتظارات را برآورده کند.
● همان طور که می دانید تیم ملی از سال ۱۹۷۶ تا به حال نتوانسته در رقابت های جام ملت های آسیا قهرمان شود و این قضیه به نوعی فوتبال ملی ما را آزار می دهد.
▪ به خوبی به این موضوع واقف هستم. تیم قهرمان این رقابت ها جواز حضور در پیکارهای جام کنفدراسیون ها را هم پیدا می کند و در رقابت های وسیع تری مثل (جام جهانی کوچک) حاضر می شود. فوتبال ملی ما با برخورداری از بازیکنانی مستعد و مسؤولان دلسوز شایستگی احراز این عنوان را دارد اما اتفاقات فوتبال را نمی توان پیش بینی کرد به عنوان مثال در جام جهانی هیچ کس فکر نمی کرد برزیل، آرژانتین و حتی آلمان میزبان هم از راهیابی به فینال باز بمانند و فرانسه و ایتالیا دیدار پایانی را انجام دهند. در واقع مردم فوتبالدوست ما باید با حقایق فوتبال کنار بیایند و اتفاقات ناخواسته را به حساب بی تعصبی نگذارند.
● به همین خاطر هم باعث شده که کادرفنی تیم ملی اقدام به تشکیل تیم ملی «ب» کرده و بازیکنان زیر ۲۵ سال را برای پشتوانه سازی در نظر گرفته است؟
▪ دقیقاً، بالاخره باتوجه به میانگین سنی که تیم ملی در حال حاضر داراست و اکثر بازیکنان آن بین ۲۷ تا ۳۰ سال هستند باید از یک نقطه اصل پشتوانه سازی را شروع می کردیم که با تشکیل تیم ملی »ب« قصد داریم به آن دست پیدا کنیم.
نکونام چند سال دیگر با فوتبال ملی خداحافظی می کند و وقتی که او نباشد یا به هر دلیلی نتواند به تیم ملی بپیوندد، چه کسی باید جالی خالی اش را پر کند؟ مازیار زارع، حسین کاظمی و کیانوش رحمتی گزینه هایی هستند که با میدان دادن به آنها می توانیم بازیکنی را در حد و انداز ه جواد به فوتبال ملی معرفی کنیم. همین تورنمنت اردن و امارات هم از این قبیل میادینی است که باید در آن به تجربه بازیکنان این چنینی افزوده شود.
● اما اکثر این تیم ها یا باشگاه ها از تعطیل شدن رقابت های لیگ برتر به خاطر بازیهای تیم ملی گله دارند و معتقد هستند که نباید به هر دلیلی مسابقات تعطیل شود؟
▪ خوشبختانه کادرفنی تیم ملی هم به خوبی به این نکته اذعان دارد و در همین رقابت های دوستانه اردن و امارات هم مشاهده کردید که بدون وقفه ای در لیگ تیم ملی به این پیکارها اعزام شد و در دیدار ۱۸ بهمن مقابل بلاروس هم همین برنامه را داریم.
● بالاخره بگوویچ جانشین سیموئز در تیم ملی امید شد و سکان هدایت این تیم را برای المپیک در دست گرفت؛ نظرتان در این خصوص چیست؟
▪ در تمام دنیا مرسوم است که مربیان تیم های پایه ای ملی زیر نظر سرمربی تیم ملی بزرگسالان کار و برنامه های خود را با وی هماهنگ کنند؛ اما متأسفانه در کشور ما به هیچ وجه این مسأله اجرا نشده و نمی شود فرد یا مجموعه ای را مقصر خطاب کرد؛ اما در حال حاضر همه وظیفه داریم از بگوویچ و تیم ملی امید حمایت کنیم تا پس از ۳۲ سال ناکامی به المپیک راه پیدا کنیم.
● اما سیموئز در تازه ترین اظهارات خود گفته قلعه نویی باعث ناکامی تیم ملی امید در دوحه بوده و او را نمی بخشم؟
▪ هر مربی خارجی که به جای سیموئز در تیم ملی امید کار می کرد هم همین گفته را به زبان می آورد؛ چرا که بهترین روش برای توجیه ناکامی این است که گناه بی توجهی های اعمال شده را به گردن دیگران بیندازیم و از زیر بار فشار انتقادات شانه خالی کنیم؛ ایشان یک بار خدمت آقایان قراخانلو و کفاشیان اعلام کردند این صحبت ها را بیان نکرده و مطبوعات این جنجال را به راه انداخته اند و یک بار هم خدمت آقایان مصطفوی و افتخاری - حال صحت و سقم این مسأله را چطور برای شما و دیگران تأیید کنم نمی دانم - حتی به دلیل اینکه حرف و حدیثی به وجود نیاید دعوت کفاشیان را برای همراهی تیم ملی امید در دوحه رد کردم تا سیموئز بدون هیچ اعمال فشاری کار کند. خدا را شاهد می گیرم تنها مسأله ای که بین من و ایشان اتفاق افتاد معرفی سیاوش اکبرپور به اردو تیم ملی بود؛ همین و بس. البته بنده به اصرار خود اکبرپور که معتقد بود شرایط سنی اش به زیر ۲۳ سال می خورد او و صابر میرقربانی را به سیموئز پیشنهاد دادم نه تحمیل حتی سیموئز معتقد بود از طریق پیروانی به وی فشار می آید که طی یک تماس تلفنی هم همکار بنده مسأله را تکذیب کرد.
● فکر نمی کنید شرایط حاکم بر استقلال جایی که در حال حاضر مسؤولیت سازمان، فوتبال آن را عهده دار هستید نتوانسته رضایت خاطرتان را فراهم کند؟
▪ بله، در زمانی که بنده مسؤولیت فنی تیم ملی را به عهده گرفتم از سرمربیگری استقلال استعفا دادم و به یک مجموعه، تفکراتم را متمرکز کردم که با اصرار مسؤولان باشگاه استقلال سازمان فوتبال به وجود آمد و در جبهه دیگری مشغول به کار شدم و در حال حاضر هم به یکباره بحث ۲ شغله شدن مطرح شده که بنده فکر نمی کنم مسأله خاصی باشد چون در استقلال فقط کار ستادی می کنم و تا به حال هدفی جز خدمت به استقلال نداشته ام و در این مدت ۲۰ ساله اصلاً به دنبال رسیدن به اهداف مالی نبودم. و راحت بگویم در استقلال به دنبال پول نیستم.
● اما در شرایطی از مدیرعاملی امیدوار رضایی حمایت می کردید که مقداد نجف نژاد در این سمت مشغول به کار بود و به امورات روزمره استقلال می پرداخت؟
▪ هیچ موقع از بیان حقیقت ابائی نداشته و نخواهم داشت. در مقطعی که استقلال مدیرعامل شناخته شده ای نداشت با حمایت های رضایی توانستیم بازیکن جذب کنیم و تیم حال حاضر را ببندیم. اگر کمک ۳ میلیارد ریالی ایشان نبوداستقلال نابود می شد. نمی دانستیم از کجا و به چه طریقی بازیکنان دلخواه کادر فنی را به خدمت بگیریم.
● چرا وقتی استقلال پیروز می شود نام قلعه نوعی مطرح می شود و در زمان شکست و ناکامی تیم مرفاوی سپر بلای انتقادات وارده می شود؟
▪ به طور کلی با نظرتان مخالف هستم؛ این مسأله کاملاً برعکس است وقتی تیم شکست می خورد و به هر دلیلی نمی تواند نتیجه بگیرد، این امیر قلعه نویی است که در محافل مختلف از وی نام می برند و به باد انتقادات گوناگون گرفته می شود؛ مثل دیدار مقابل مقاومت بسیج فارس که تمام مسؤولیت شرکت را به عهده گرفتم و حتی برای تماشای دیدار برخلاف گفته برخی رسانه ها به شیراز هم نرفتم؛ برخی مسائل را مثل اتفاقات پیرامون تیم وتمرینات را باید اطلاع داشته باشم و در خصوص تصمیم گیری در مورد آنها مرفاوی را راهنمایی می کنم.

دایی: هرگز ‌از‌ تیم‌ملی ‌خداحافظی ‌نمی‌کنم

اولین بار این امیر قلعه‌نویی بود که پس از گرفتن پست سرمربیگری تیم ملی، بحث برگزاری بازی خداحافظی برای علی دایی را مطرح کرد.
نشانگر
اولین بار این امیر قلعه‌نویی بود که پس از گرفتن پست سرمربیگری تیم ملی، بحث برگزاری بازی خداحافظی برای علی دایی را مطرح کرد.
روزهایی که کاپیتان به دلیل انجام بازی‌های متوسط و بعضاً ضعیف در جام جهانی مورد شدیدترین انتقادات قرار گرفته بود، امیر هم در مصاحبه‌های خود به طور غیرمستقیم گفته بود که دایی را نمی‌خواهد.
پس از مطرح شدن این موضوع، دایی واکنش جالب توجهی داشت: «بهتر است آقایان به فکر بازی خداحافظی برای من نباشند. یک روز آمدم و حالا دیگر نیستم و بازی خداحافظی هم برایم اهمیتی ندارد.» پس از گذشت هفت ماه این بار سازمان تربیت بدنی تمایل به برگزاری بازی خداحافظی برای علی دایی دارد و این موضوع چند روز پیش در دفتر کیومرث هاشمی مطرح شد. هر چند تصمیم سازمان ورزش برای برگزاری بازی خداحافظی برای کاپیتان سابق تیم ملی هنوز جنبه رسانه‌ای به خود نگرفته ولی یک منبع آگاه در سازمان تربیت بدنی می‌گوید: «سازمان می‌‌خواهد برای تجلیل از افتخارات دایی یک بازی دوستانه را ترتیب دهد و این موضوع در حال بررسی است.»
حتی این موضوع هم مطرح شده که سازمان به‌تازگی با دایی تماس گرفته و این پیشنهاد را مطرح کرده ولی کاپیتان در قبال این پیشنهاد همچنان بر مواضع قبلی خود پافشاری و البته خبر تماس سازمان تربیت بدنی را تکذیب می‌کند.
دایی که پس از اتمام رقابت‌های جام جهانی با مصاحبه‌های مختلفش، نشان داد که نگاه مثبتی به فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی ندارد در قبال پیشنهاد جدید سازمان هم حرف جدیدی برای گفتن ندارد. وی در گفت‌وگو با همشهری ورزشی اظهار داشت: «پس از رقابت‌های جام جهانی موضوع خداحافظی من از تیم ملی بارها در روزنامه‌ها و محافل ورزشی مطرح شد و افراد مختلفی در این زمینه مصاحبه کردند ولی من به فکر این مسائل نیستم و بازی خداحافظی موضوع مهمی برای من نیست.»
دایی با اظهار بی‌اطلاعی از تصمیم سازمان گفت: «تازگی هیچ صحبتی در این زمینه با من صورت نگرفته و من هم کماکان حرف‌هایی را که پس از اتمام جام جهانی زدم تکرار می‌کنم.»
وی افزود: «روزی که به تیم ملی آمدم برای من بازی نگذاشتند که حالا برای خداحافظی‌ام بخواهند این کار را بکنند. من دیگر در تیم ملی نیستم و مثل خیلی‌ها کنار رفته‌ام و مطمئن باشید هیچ وقت از تیم ملی خداحافظی نمی‌کنم.»
دایی با پیش آمدن این موضوع باز هم حرف‌های گذشته را تکرار می‌کند ولی در صحبت‌های او این نکته قابل درک است که کاپیتان از اتفاقات چند ماه پیش و رفتاری که در قبال او صورت گرفت ناراحت است و این ناراحتی در حدی است که دایی هیچ وقت نمی‌خواهد در یک بازی خداحافظی از تیم ملی کنار برود.
در این چند ماه خیلی‌ها با دایی صحبت کردند تا او راضی شود ولی به نظر می‌رسد که بحث خداحافظی کاپیتان از تیم ملی به بن‌بست رسیده است. او با قاطعیت می‌گوید: «هیچ وقت حرفم را عوض نمی‌کنم، تیم ملی برای من تمام شده و هرگز‌ از تیم‌ملی خداحافظی نمی‌کنم.»
تیم ملی برای دایی تمام شد، حالا او به فکر سایپا است. ۱۵ بازی برای رسیدن به قهرمانی باقی مانده و رسیدن به این عنوان می‌تواند حتی مهمترین اتفاق زندگی ورزشی دایی باشد. تیم او مقابل سپاهان شکست خورد تا از جام حذفی کنار برود ولی دایی از این باخت ناراحت نیست و فقط به لیگ برتر فکر می‌کند.
● بازی با سپاهان چطور بود؟
▪ بازیکنان ما یکی از بهترین بازی‌های خود را به نمایش گذاشتند و به هیچ عنوان مستحق باخت نبودیم. حتی پس از اخراج مؤمن‌زاده، حاکم مطلق میدان بودیم ولی متأسفانه داور در مورد پنالتی سپاهان اشتباه کرد و این موضوع تا حدودی در روند تیمی ما تأثیر گذاشت.
● یعنی آن خطا پنالتی نبود؟
▪ حتی نوری بازیکن سپاهان گفت که خطای پنالتی صورت نگرفت ولی داور اشتباه کرد. البته باز هم می‌گویم که بازیکنان ما عالی کار کردند و از آنها تشکر می‌کنم.
● اگر مؤمن‌زاده اخراج نمی‌شد، بازی را می‌بردید؟
▪ بحث اخراج مؤمن‌زاده مطرح نیست، ما در مجموع خیلی بهتر از سپاهان بودیم و پیروزی حق سایپا بود.
● می‌گویند از دست مؤمن‌زاده عصبانی هستید؟
▪ خیر، این اتفاقات در فوتبال پیش می‌آید. ابوالهیل اول روی من خطا کرد و بعد از آن مؤمن‌زاده را زد.
● قصد جریمه کردن مؤمن‌زاده را دارید؟
▪ به هر حال در کمیته انضباطی باشگاه این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
● این باخت روی روند تیمی شما در بازی‌های لیگ برتر تأثیر منفی نمی‌‌گذارد؟
▪ خیر، من از این باخت ناراحت نیستم و مطمئن باشید با قدرت بازی‌ها را ادامه می‌دهم.
ولی در دور برگشت بازی‌های سختی در پیش دارید.
قبول دارم ولی بیشتر تلاش می‌کنیم. تیم‌های بالای جدول برای قهرمانی می‌آیند و تیم‌های پایین هم برای فرار از سقوط می‌جنگند، این کار ما را سخت می‌کند ولی تا آخرین هفته می‌جنگیم.
● برای قهرمانی چند امتیاز می‌خواهید؟
▪ به این مسائل زیاد فکر نمی‌کنم ولی با کسب ۳۰ امتیاز قهرمان می‌شویم.
● سایپا مدعی اول است؟
▪ جدول رده‌بندی نشان می‌دهد که چه تیمی بیشتر شانس دارد.

وزیر دفاع اسرائیل «گابی اشکنازی» را به عنوان جانشین «دان حالوتس»

وزیر دفاع اسرائیل جانشین رئیس مستعفی ستاد مشترک ارتش را معرفی‌‏کرد.
نشانگر
وزیر دفاع اسرائیل جانشین رئیس مستعفی ستاد مشترک ارتش را معرفی‌‏کرد.
شکبه خبری العربیه گزارش داد: «عمیر پرتز، وزیر دفاع اسرائیل، «گابی اشکنازی» معاون پیشین ستاد مشترک ارتش اسرائیل را به عنوان جانشین «دان حالوتس» رئیس مستعفی ستاد مشترک ارتش اسرائیل معرفی‌‏کرد و قرار است «ایهود اولمرت» نخست‌‏وزیر اسرائیل امروز ـ دوشنبه ـ تصمیم تازه وزیر دفاع خود را بررسی کند.»
بنابراین گزارش، در همین حال دو نفر دیگر نیز برای جانشینی «دان حالوتس» با اشکنازی رقابت می‌‏کنند که تا کنون نام این افراد اعلام نشده است. «موشه کابلینسکی» رقیب جدی اشکنازی برای تصدی ریاست ستاد مشترک ارتش اسرائیل است. برخی منابع نزدیک به دفتر نخست‌‏وزیری اسرائیل اعلام کردند که بیم آن می‌‏رود تا نامزد پیشنهادی «عمیر پرتز» مورد تایید نخست‌‏وزیر قرار نگیرد.
این در حالی است که گفته می‌‏شود که ممکن است «ایهود اولمرت»، «موشه کابلینسکی» را برای جانشینی عمیر پرتز نیز معرفی کند.