۩۞۩ FACE OF WAR۩۞۩

دانلود-عکس-مطلب و...

۩۞۩ FACE OF WAR۩۞۩

دانلود-عکس-مطلب و...

موجودیت و عدم موجودیت ( 2 )

موجودیت و عدم موجودیت ( 2 )
موجودیت و عدم موجودیت ( 2 )
... از موردی کاملا پیش پا افتاده آغاز کنیم : فردا هوا چگونه خواهد بود؟ آیا این هوا موجب است یا غیر موجب؟

[ فلسفه و متافیزیک ]

... از موردی کاملا پیش پا افتاده آغاز کنیم : فردا هوا چگونه خواهد بود؟ آیا این هوا موجب است یا غیر موجب؟
اگر بیندیشیم که از همه پیش بینی های مربوط به رویداد های طبیعی شاید چیزی از پیش بینی های هواشناسی بی پایه تر نباشد، وضع هوای فردا را غیر موجب خواهیم گفت.
اما اگر در نظر آوریم که همه عواملی که چگونگی هوا مشروط به آنهاست ( دما، فشار هوا و ... ) چون پیرو قوانین فیزیکی معلومی هستند، قضیه فرق می کند. آنگاه با تکیه بر این قوانین نتیجه خواهیم گرفت که تقریب پیش بینی وضع هوای فردا تنها از جهل ما نسبت به رابطه درست عواملی که دست اندر کارند ناشی می شود و در حقیقت چگونگی هوای فردا کاملا موجب است.
اما هنگام به کار بردن تعبیر " در حقیقت " باید محتاط باشیم. معنی این تعبیر گاهی ممکن است بسیار مهم باشد، و از آنجا که با رای صائب به کار نرفته تاکنون برای سوء تفاهمات بسیاری محمل به دست داده است. مثلا در ستاره ای که در آسمان میبینیم، چیس که حقیقی است ؟ ماده ای که آن را تشکیل می دهد یا نوری که چشم مارا مورد تاثیر قرار می دهد؟ حقیقت گرا فرضیه اول و تحصلی، فرضیه دوم را اختیار می کند. هر یک از این دو می توانند با دلایل پسندیده ای از خود دفاع کنند. و با این همه نه این و نه آن گروه نمی توانند خود را محق بدانند. اما اگر هر دو گفته معتبر باشد، چنین نتیجه می شود که تعبیر " در حقیقت " دیگر معنای روشنی ندارد. تا زمانی که تکلیف این نکته روشن نشده، برای ابهام ها و سوء تفاهم ها، محل هست.
بر سر پیش بینی هوای فردا باز می گردیم، به آنجا که درباره آن از خود می پرسیم " درحقیقت " موجب است یا نه. پس برای جواب دادن، همه چیز به این امر باز بسته است که چه چیز را حقیقت می دانیم. و هیچ چیز مانع از این نمی شود که از نظرگاهی پشتیبانی کنیم که نتیجه منطقی آن ما را، به نتیجه ای عکس نتیجه قبلی، یعنی به موجب نبودن چگونگی هوا، رهنمون خواهد شد. در واقع، می توانیم، نه قوانین فیزیک و کاربرد آنها را در تعیین درست چگونگی هوا، بلکه هواشناسانی را که چگونگی هوا را پیش بینی می کنند و احتمالات خود را بر اطلاعاتی که در اختیار دارند بنا می نهند " حقیقی " بشماریم.جز این هر چه هست نظر است، تعمیم و به اندیشه در آوردن است و نه حقیقت. پس از این نظرگاه چگونگی هوای فردا « در حقیقت »، چه اکنون و چه شاید برای همیشه غیر موجب است.
برای احتراز از این ابهام ها، برد با ما خواهد بود هرگاه از به کار بردن واژه هایی مانند : به حقیقت، به ظاهر، گویا. مگر در صورتی که معنی آنها را کاملا روشن کرده باشیم، بپرهیزیم و به جای آنها مبادی مفروضی را مشخص کنیم که این تعابیر را به آنها می پیوندیم.پس تا آنجا که به پرسش های ما مربوط می شود پاسخ زیر را به دست می آوریم :
چگونگی هوای فردا را باید موجب یا غیر موجب گفت بر حسب اینکه به کار بردن درست قوانین فیزیک را مبدا مفروض بگیریم یا اسبابی را که هواشناسی عملا در اختیار دارد. تا زمانی که مبدا مفروضی پایه تصدیق ماست درست مشخص نکنیم، مسئله موجب یا غیر موجب بودن چگونگی هوا جوابی مثبت یا منفی نتواند داشت، این مسئله به خودی خود معنایی ندارد و می توان درباره آن بی سرانجام بحث کرد
پایان
خلاصه ای از سخنرانی ماکس پلانک، در 4 دسامبر 1937 در دانشکده فنی مونیخ.
ترجمه : ایلیا تیموری

مدل کیهانی VMR-PCR

 
مدل کیهانی VMR-PCR
اکثر نظریه ها سعی می کنند خلقت دنیا را به یک ذره ی بنیادین مربوط کنند که با ترکیب خود ذرات دیگر را پدید می آورند.

در حالیکه VMR-PCR خلقت دنیا را به یک جفت ذره ی تک قطبی ربط می دهد که یکی از آنها بوزون و دیگری فرمیون است.


[ نجوم و اخترفیزیک ]

"بسم الله الرحمن الرحیم"

مدل کیهانی VMR-PCR

  

تئوری VMR-PCR به صورت متفاوتی مسائل کیهان شناسی و خلقت دنیا را بیان می کند.

اکثر نظریه ها سعی می کنند خلقت دنیا را به یک ذره ی بنیادین مربوط کنند که با ترکیب خود ذرات دیگر را پدید می آورند.

در حالیکه VMR-PCR خلقت دنیا را به یک جفت ذره ی تک قطبی ربط می دهد که یکی از آنها بوزون و دیگری فرمیون است.

در VMR-PCR خلا از ذرات پادماده ای تشکیل شده که دارای جرم نیستند اما حجم دارند و با ایجاد جرم در فضا این ذرات در تلاش برای بازگشت به مکان اولیه ی خود به ماده دافعه وارد می کنند.

ماده نیز در عکس العملی نیرویی تقریبا برابر با نیریو دافعه ی خلا به آن وارد می کند که برآیند بین این دو نیرو همان گرانش است.

در تمام موارد به جز یک استثنا نیروی دافعه ی خلا از نیروی دافعه ی ماده بیشتر است و گرانش به سمت جرم وارد می شود. این استثنا همان نقطه ی مرکز عالم است که این گرانش عکس انرژی تاریک را بوجود می آورد و باعث انبساط دنیا می شود. (این مطلب سفید چاله ی هاوکینگ را اثبات می کند. اما کرم چاله را نقض می کند)

مقدار ماده ی متمرکز در نقطه ی مرکزی دنیا بعد از مدتی توسط دافعه ی خود در دنیا پخش می شود و هنگامیکه به مقداری برسد که دیگر نتواند بر دافعه ی خلا غلبه کند دنیا بالعکس منقبض می شود و دوباره تمام جرم دنیا در مرکز آن جمع خواهد شد.

بار دیگر این مقدار در مرکز دنیا جمع شده و باعث انبساط دنیا می شود.

نقطه ای که دنیاهای جدید بوجود می آیند (در آستانه ی پیشی گرفتن یک نیرو از دیگری) مهبانگ رخ می دهد.

می دانیم که میادین مغناطیسی روز به روز در حال کاهش هستند. این نشان می دهد که تمام اجرام در ابتدای دنیا (بیگ بنگ) دارای بیشترین قدرت مغناطیس بوده اند.

در واقع بعد از انقباض هر دنیا اجرام به دور هم آمده دوباره شارژ مغناطیسی می شوند.

این نشان می دهد که در مرکز دنیا باید یک مولد مغناطیسی عظیم داشت.

این میدان خود باید شامل حداقل دو قطب باشد تا نیروی عظیم مغناطیسی ای را ایجاد کند.

ازآنجاییکه به تازگی ستاره ای با چهار قطب نیز کشف شده پس از ابتدا نمی توان گفت که بدون شک دو قطب باید در نقطه ی مرکزی باشد.

اما می دانیم که مغناطیس خود عاملی برای ایجاد اسپین است و درکل دو نوع اسپین برای ذرات داریم.

بوزون ها با اسپین صحیح و فرمیون ها با نیمه صحیح ( 0.5Z).

پس اگر نوع اسپین و چرخش مداری آن ستاره متفاوت از بقیه نباشد پس پالس های ارسالی از آن باید مربوط به یک پدیده ی دیگر باشد.

حال که تا امروز دو نوع اسپین داریم بنابراین باید گفت ذرات باید دو قطب داشته باشند اما اگر هردوی آنها دو قطب داشته باشند نوعی سیستم دوتایی (Binary) ایجاد می شود که بر روی خواص عمومی آنها تاثیر گذاشته و آنها را از حالات معمول برای توجیه دور می کند.

برهمین مبنا پیش بینی می کنیم باید یک جفت ذره تک قطبی با قطبین مخالف داشته باشیم که هرکدام یک نوع اسپین را دارند. (یکی بوزون و دیگری فرمیون باشد).

مساله ی دیگری که VMR-PCR بیان می کند در مورد تابش های کیهانی است.

این سوال که چرا تابش های کیهانی حاصل از بیگ بنگ تنها از یک نقطه به ما نمی رسد و در تمام دنیا یکسان نیست یکی از مهم ترین سوالات در کیهان شناسی بوده است.

VMR-PCR اعتقاد دارد که درک فیزیک امروزی از پرتوهای کیهانی تقریبا اشتباه است.

همانطور که در بخش معرفی گفته شده VMR-PCR بیان می دارد که پرتوهای کیهانی در دنباله ی پرتوهای چرنکوف در اثر برخورد آنها با مولکولهای جوی ایجاد می شوند. پرتوی چرنکوف نیز خود به عنوان دلیلی بر سرعت بالای نور تاکیون اپسیلون می باشند. (این تاکیون می توانند همان بوزون های شاخص (Gauge Bosons) پیش بینی شده در مدل استاندارد (SM) باشند).

ذرات اپسیلون نیز از برخورد دو نیروی دافعه ی خلا و ماده بر فراز جو ایجاد می شوند.

می دانیم در سراسر دنیا به جز سفید چاله ی مرکز نیروی دافعه ی خلا بیشتر از نیروی دافعه ی ماده است و این باعث می شود پرتوهای کیهانی در سطح سیارات و ستاره ها انتشار یابند.

از سوی دیگر پرتوهای کیهانی که از بیگ بنگ به سمت ما می آیند نتیجه ی دافعه ی بیشتر ماده هستند که باعث می شود تا این تاکیون ها درون عالم انتشار یابند.

بر همین مبنا پیش بینی می کنیم هنگام انقباض عالم دیگر پرتوی کیهانی از بیگ بنگ به ما نرسد.

"ساختمان تاکیون اپسیلون در اتمسفر"

حتی دانشمندان توانسته اند این پرتوها را از ماه  دریافت کنند که این نشان میدهد فرض VMR-PCR در تشکیل تاکیون های اپسیلون در برخورد نیروی دافعه ی ماده و خلا کاملا درست است.

"پرتوهای کیهانی دریافتی از ماه" 

همچنین با این دیدگاه می توان به جای داشتن چندین نوع پرتوی کیهانی همه را از یک نوع دانست و راحت تر آنها را بررسی کرد.

مطالب تازه ی دیگری که در مدل کیهانی VMR-PCR بیان می شود در مورد انرژی نقطه ی صفر و انرژی خلا و ثابت کیهانی می باشد. این موارد را قبلا در مقالات "ثابت کیهانی و شتاب انبساط دنیا" و "اثر کازیمیر و انرژی نقطه ی صفر" بررسی کرده ایم.

اما یک مورد را بیشتر باید بررسی کرد و آن پرتوهای گسیل شده از بیگ بنگ است.

تا به حال تصور بر این بود که این پرتوها حاسله از انفجار عظیمی هستند که مهبانگ نامیده می شود. طبق این مدل حداکثر انرژی برای این پرتوهای ورودی را 5 x 1019 eV پیش بینی می شد. [این مقدار حد گریسن – زاتسپین – کوزمین ((Greisen-Zatsepin-Kuzmin limit (GZK limit) نام دارد[.

اما در 15 اکتبر سال 1991 پرتویی ورودی با انرژی 3 x 1020 eV رصد شد. این مورد توسط حد GZK توجیه نمی شد.

در حالیکه VMR-PCR این حد را از رابطه ی نیروی دافعه ی زمین در ثابت هم ارزی 16.45974 x 1048 (J) پیش بینی می کند!

"پرتوهای پرانرژی گسیل شده از نقاط مختلف عالم"

همانطور که در عکس بالا مشخص است مقادیر رصد شده ی این این پرتوها در سراسر دنیا یکسان نیست. که این نشان می دهد تمام پرتوها از بیگ بنگ نیامده اند. در واقع طبق نظر این تئوری جاهایی که پرتوی بیشتری می فرستند جرم بیشتر هم دارند.

در نهایت VMR-PCR با استفاده از یک مدل جدید توانسته است تمام مسائل موجود در کیهان شناسی را توجیه و حل کند.

"با تشکر"

علیرضا یعقوبی

17-01-2007

 

طرز کار راکت های فضایی

طرز کار راکت های فضایی
طرز کار راکت های فضایی
یکی از عجیب ترین کشفیات انسان دسترسی به فضا است که پیچیدگی و مشکلات خاص خود را دارد. راه یابی به فضا پیچیده است، چرا که باید با بسیاری از مشکلات روبرو شد. مثلا وجود خلا در فضا و ...

[ مکانیک و سینماتیک ]

طرز کار راکت های فضایی

ترجمه: امیر محسن شفائی

مقدمه:
یکی  از عجیب ترین کشفیات انسان دسترسی به فضا است که پیچیدگی و مشکلات خاص خود را دارد. راه یابی به فضا پیچیده است، چرا که باید با بسیاری از مشکلات روبرو شد. مثلا:

- وجود خلا در فضا

- مشکلات گرما و حرارت

- مشکل ورود مجدد به زمین

- مکانیک مدارها

- ذرات و باقی مانده های فضا

- تابش های کیهانی و خورشیدی

- طراحی امکانات برای ثابت نگه داشتن اشیا در بی وزنی

ولی بزرگترین مشکل ایجاد انرژی لازم برای بالا بردن فضاپیما از زمین است که برای درک این موضوع باید به بررسی طرز کار موتورهای موشک پرداخت.

در یک دیدگاه ساده، می توان موتورهای موشک را به آسانی و با هزینه ای نسبتا کم طراحی کرد و حتی آن را به پرواز درآورد اما اگر بخواهیم مسئله را در سطح کلان بررسی کنیم با مشکلات و پیچیدگی های بسیاری مواجه هستیم و این موتورهای موشک (و به خصوص سیستم سوخت آن ها) آنقدر پیچیده است که تا به حال تنها سه کشور توانسته اند با استفاده از این فناوری انسان را در مدار زمین قرار دهند.

در این مقاله ما موتورهای موشک های فضایی را مورد بررسی قرار می دهیم تا با طرز کار و پیچیدگی های آن ها آشنا شویم.

 

نکات پایه ای:

عموما وقتی کسی درباره موتورها فکر می کند، خود به خود مطالبی درباره چرخش برایش تداعی می شود.برای مثال حرکت متناوب پیستون در موتور بنزینی که انرژی چرخشی برای به حرکت در آوردن چرخ ها را تولید می کند. و یا موتور الکتریکی که با تولید میدان الکتریکی که با تولید میدان مغناطیسی نیروی چرخشی برای پنکه یا سی دی رام تولید می کنند. موتور بخار هم به طور مشابه کار می کنند.

ولی موتور موشک از لحاظ ساختار متفاوت است. موتور موشک ها موتورهای واکنشی هستند.اساس کار موتور موشک برپایه ی قانون معروف نیوتون است که می گوید: "برای هر کنش واکنشی وجود دارد به مقدار مساوی ولی درجهت مخالف آن". موتور موشک نیز جرم را در یک جهت پرتاب می کند و از واکنش آن در جهت مخالف سود می برد.

البته تصور این اصل (پرتاب جرم و سود بردن از واکنش) ممکن است در ابتدا کمی عجیب به نظر بیاید، چرا که در عمل بسیار متفاوت می نمایاند. انفجار، صدا و فشار چیزهایی است که در ظاهر باعث حرکت موشک می شود و نه "پرتاب جرم".

 

بگذارید تا با بیان چند مثال تصویری بهتر از واقعیت را روشن کنم:

 

● اگر تا به حال با اسلحه ی(به خصوص سایز بزرگ آن) shotgun شلیک کرده باشید،  متوجه می شوید که ضربه ی بسیار قوی ای، با نیروی بسیار زیاد به شانه شما وارد می کند.

یک اسلحه مقدار 1 انس فلز را به یک جهت و با سرعت 700 مایل در ساعت شلیک می کند و در واکنش شما را به عقب حرکت می دهد.

 

● اگر تا به حال شیر آتش نشانی را دیده باشید، متوجه می شوید که برای نگه داشتن آن باید نیروی بسیار زیادی را صرف کنید (اگر دقت کرده باشید گاهی 2 یا 3 آتش نشان یک شیر را نگه می دارند) که در این جا شیر آتش نشانی مثل موتور موشک عمل می کند.

شیر آتش نشانی، آب را در یک جهت پرتاب میکند و آتش نشان ها از نیرو و وزن خود استفاده می کنند تا در برابر واکنش  آن مقاومت کنند. اگر آن ها اجازه بدهند تا شیر رها شود، شیر به این طرف و آن طرف پرتاب می شود.

حال اگر آتش نشان ها روی یک اسکیت برد ایستاده باشند شیر آتش فشانی آن ها را با سرعت زیادی به عقب می راند.

 

● اگر یک بادکنک را باد کنید و آن را رها کنید، بادکنک  به پرواز در می آید، تا وقتی که هوای داخل آن به طور کامل خالی شود. پس می توان گفت که شما یکم موتور موشک ساخته اید. در این جا چیزی که به بیرون پرتاب می شود مولکول های هوای درون بادکنک هستند.

بسیاری از مردم فکر می کنند که مولکول های هوا اهمیتی ندارند، در حالی که اینطور نیست. هنگامی که شما به آن ها اجازه می دهید تا از دریچه بادکنک به بیرون پرتاب شوند، بر اثر واکنش به وجود آمده بادکنک به جهت مخالف پرتاب می شود.

 

در ادامه برای درک بهتر موضوع، به مثالی دقیق تر اشاره می کنم:

 

● سناریوی توپ بیسبال در فضا:

شرایط زیر را تصور کنید،

مثلا شما لباس فضانوردان را پوشیده اید و در فضا در کنار فضاپیما معلق مانده اید و  چندین توپ بیسبال در دست دارید. حال اگر شما توپ بیسبال را پرتاب کنید، واکنش آن بدن شما را به جهت مخالف توپ حرکت می دهد.

سرعت شما پس از پرتاب توپ به وزن توپ و شتاب وارده بستگی دارد. همانطور که می دانیم حاصلضرب جرم در شتاب برابر نیرو است، یعنی:

F=m.a

همچنین میدانیم که هر نیرویی که شما به توپ وارد کنید، توپ نیز نیرویی مساوی ولی در جهت مخالف به بدن شما وارد میکند که همان واکنش است. پس می توان گفت:

m.a=m.a

حال فرض می کنیم که توپ بیسبال 1 کیلو گرم وزن داشته باشد و وزن شما و لباس فضایی هم 100 کیلوگرم باشد. پس با این حساب اگر شما توپ بیسبال را با سرعت 21 متر در ساعت پرتاب کنید. یعنی شما با دست خود به یک توپ بیسبال 1 کیلو گرمی، شتابی وارد کرده اید که سرعت 21 متر در ساعت گرفته است. واکنش آن روی بدن شما تاثیر می گذارد، ولی وزن بدن شما 100 برابر توپ بیسبال است. پس بدن شما با 100/1 سرعت توپ بیسبال (یا 0.21 متر بر ساعت) به عقب حرکت می کند.

حال اگر شما می خواهید از توپ بیسبال خود قدرت بیش تری بگیرید، شما دو انتخاب دارید: افزایش جرم یا افزایش شتاب وارده

شما می توانید یا یک توپ سنگین تر پرتاب کنید و یا اینکه شما می توانید توپ بیسبال را سریع تر پرتاب کنید (شتاب آن را افزایش دهید)، و این دو تنها کارهایی است که می توانید انجام دهید.

 

 

یک موتور موشک نیز به طور کلی جرم را در قالب گازهای پرفشار پرتاب می کند؛ موتور گاز را در یک جهت به بیرون پرتاب می کند تا از واکنش آن در جهت مخالف سود ببرد. این جرم از مقدار سوختی که در موتور موشک می سوزد بدست می آید.

عملیات سوختن به سوخت شتاب می دهد تا از دهانه خروجی موشک با سرعت زیاد بیرون بیاید.

وقتی سوخت جامد یا مایع می سوزد و به گاز تبدیل می شود، جرم آن تغییر نمی کند بلکه تغییر در حجم آن است. یعنی اگر شما مقدار یک کیلو سوخت مایع موشک را بسوزانید مقدار یک کیلو جرم با حجمی بیشتر، از دهانه خروجی موشک با دمای بالا و سرعت زیاد خارج می شود. عملیات سوختن، جرم را شتاب می دهد.
بیایید تا بیش تر درباره ی نیروی پرتاب بدانیم:

 

نیروی پرتاب:

قدرت موتور یک موشک را نیروی پرتاب آن می گویند. نیروی پرتاب در آمریکا به صورت
(پوند)
ponds of thrust
و در سیستم متریک با واحد نیوتون شناخته شده است (هر 4.45 نیوتون نیروی پرتاب برابر است با 1 پوند نیروی پرتاب).

هر یک پوند نیروی پرتاب (4.45 نیوتون) مقدار نیروی است که می تواند یک شی 1 پوندی (453.59 گرم) را در حالت ساکن مخالف نیروی جاذبه زمین نگه دارد.

بنابر این در روی زمین شتاب جاذبه 21 متر در ساعت در ثانیه (32 فوت در ثانیه در ثانیه) است.

منبع: http://www.howstuffworks.com

ارسال شده توسط محسن رفیعی

ویمپ ها چیستند؟

 
ویمپ ها چیستند؟
با توجه به دستاورد های جدید، فیزیکدانان ذرات بنیادی، با اطمینان بیش تری مدعی هستند که ماخو ها نمی توانند 90% جرم عالم را تشکیل دهند...

[ کوانتوم و فیزیک جدید ]

ویمپ ها چیستند؟

با توجه به دستاورد های جدید، فیزیکدانان ذرات بنیادی، با اطمینان بیش تری مدعی هستند که ماخو ها نمی توانند 90% جرم عالم را تشکیل دهند. برای همین مصرانه در جستجوی ویمپ ها هستند. این ذرات بسیار کوچکتر از اتم، اما دارای جرم اند. با ماده ی باریونی برهم کنش نمی‌کنند و حتی به راحتی از میان آن عبور می‌کنند. از آن جا که جرم این ذارت بسیار کم است، تعداد زیادی از آنها لازم است تا بتوانند این مقدار عظیم ماده ی تاریک را تامین کنند. بهترین نامزد این گونه ذرات نوترینو ها هستند که هر ثانیه میلیارد ها عدد از ان ها از بدن ما و کره ی زمین عبور می‌کند. آشکارساز هایی که اخیرا در اعماق معدن هایی در آمریکا و ژاپن جاسازی شده اند، نشان می‌دهند که ممکن است نوترینو ها جرم داشته باشند. این آشکار ساز ها در اعماق زمین و در معادن فلزات کار گذاشته می‌شوند تا هیچ ذره ای به آنجا راه پیدا نکند. روشی دیگر برای آشمار سازی ویمپ ها سرد کردن یک بلور بزرگ تا اندازه ی صفر مطلق است. در این شرایط حرکت و ارتعاش اتم های بلور به حداقل می‌رسد و اگر در این حالت یک ویمپ به اتمب برخورد کند، آن را مرتعش می‌کند و دمایش را بالا می‌برد. این گرمای ناچیز ایجاد شده قابل اندازه گیری است. در آزمایش مشابه دیگری از یخ های قطبی به جای بلور سرد استفاده شده است. وجود ماده ی تاریک نه فقط اختلاف در محاسبات جرم کهکشان ها را توضیح می دهد، بلکه یکی از مشکلات نظریه‌ی مهبانگ را که سال ها موجب راز کیهان شناسان بود، حل می‌کند. بنا بر نظریه مهبانگ عالم از گشترش و انبساط نقطه ی بی نهایت کوچکی از انرژی بی نهایت آغاز شده است. سرعت انبساط آن قدر زیاد بوده است که بر گرانش غلبه کرده و به مواد اجازه می‌دهد که به صورت کلوخه ای گرد هم آیند و ستارگان و کهکشان ها را تشکیل دهند. انبساط عالم که توسط ادوین هابل کشف شد، قسمت اول نظریه را تایید می‌کند. اما سوال این است که چگونه در عالمی که همه ی مواد در آن یکنواخت پخش شده و گرانش وارد بر همه ی ذارت آن یکسان است، ممکن است ساختار های کلوخه ای تشکیل شود. عامل دیگری باید به گرانش ذارت کمک کرده باشد.

با وجود یافته های فراوان معمای ماده ی تاریک هنوز سر به مهر مانده است. طرح های بزرگ پژوهشی که با روش های مختلف در جستجوی یافتن هندسه‌ی عالم و آغاز و سرانجام آن هستند.

اگر ماده‌ی تاریک واقعا از ویمپ ها باشد باید واقعیتی تلخ را بپذیریم. این که نه فقط در مرکز جهان نیستیم، بلکه از نوع ماده ی اصلی جهان نیز تشکیل نشده ایم.

منبع: www.sciencemag.org

به زمین بازگردید، مأموریت انجام نشدنی است!

 

پرواز سایوز-15 از همان آغاز با نحسی مواجه بود. طبق سنت پرواز می‌بایست کیهان‌نوردانی در سفر ‏بعدی شرکت کنند که اعضای جانشین گروه قبلی بودند. اما مسئولین فضایی شوروی تصمیم گرفتند به ‏جای وولینف و ژولوبف، یعنی گروه ذخیره سایوز14، با ناو کیهانی سایوز-15 دو نفر دیگر یعنی سارافانف ‏و دیومین آموزش برای پروازرا ادامه دهند و دونفری که اعضای جانشین پرواز سایوز-14 بودند دراین ‏مأموریت همچنان به عنوان ذخیره بمانند.

این اطلاعات زمانی به آنها دادند که سفر کیهان‌نوردان سایوز-14 ‏در حال پایان بود.

سارافانف و دیومین، خدمه سایوز-15 در حال تمرین در شهرک ستارگان

مسئولین به ژولوبف و وولینف گفتند از آنهادر ایستگاه قوی‌تر بعدی استفاده شود و ‏آنان به دلیل بالابودن دانش و توانایی، باید ایستگاه فضایی بعدی را راه‌اندازی کنند. گفتن «ایستگاه جدید‏‏» راحت است اما تا پرتاب آن دو سال باقی بود. وولینف که از سال 1969 در انتظار سفر بعدی روزشماری ‏کرده بود، از این قضیه خیلی ناراحت شد و به حالت قهر به مرخصی رفت‎.‎
کمیسیون دولتی تصمیم گرفت زودوف و روژدستونسکی به عنوان اعضای ذخیره سارافانف و دیومین ‏ایفای نقش کنند. وولینف و ژولوبف به عنوان ذخیره دوم اعلام شدند اما آنها حتی در زمان پرتاب سایوز-‏‏15، به بایکونور هم نرفتند‏‎.‎

در ساعت 19:58 روز 26 اوت 1974 یک موشک سایوز، سکوی پرتاب شماره 1 پایگاه پرتاب های ‏فضایی بایکونور را ترک گفت تا "گنادی سارافانف" و "لو دمین" ‏ را به مدار زمین برساند. با توجه به ‏استقرار ایستگاه مداری سالوت ‏-3 در ژوئنهمان سال و کار گروه کیهان نوردان سایوز-14 در این ایستگاه، ‏انتظار می‌رفت که کیهان نوردان سایوز-15 نیز مأموریت مشابهی را به انجام رسانند‏‎. ‎بر خلاف انتظار کارشناسانی که منتظر اعلام چنین خبری بودند، در ساعت 08:00 روز 28 اوت، خبرگزاری رسمی ‏شوروی، تاس گزارش داد « ... در دومین روز سفر، سارافانف و دیومین آزمایش‌هایی را در جهت ارتقای ‏روش‌های گوناگون پرواز و افزایش تواناییهای فنی خود به انجام رساندند. در جریان این مانورها،کپسول فضایی سایوز-15 آنها، ایستگاه فضایی سالوت ‏‏-3 را به طور مکرر ردیابی کرد و درستی عمل تمام دستگاه‌های ناو کهمربوط به گام‌های مختلف ردیابی ایستگاه ‏فضایی بود با دقتمورد بررسی قرار گرفت...»

این اطلاعیه طوری تنظیم شده بود که مشخص نمی‌شد هدف از پرتاب تنها "ردیابی" و تمرین عملیات ‏مربوطه بوده است یا "اتصال" به ایستگاه مداری. اما کارشناسانمیدانستند که سایوز-15 در انجام مأموریت خود ‏دچار مشکل شده است‎.‎
سایوز-15 از نوع جدید ناوهای فضایی سایوز بود که باتری خورشیدی نداشت. با توجه به این مطلب، کیهان‌‏نوردان یا باید سریع به ایستگاه مداری متصل می‌شدند و یا بعد از 2 روز پرواز به زمین باز میگشتند. این محدودیت ‏انرژی، اجازه پرواز طولانی تر از 60 ساعت را به آنها نمی‌داد‏‎.‎

اما واقعیت ماجرا چه بود؟ پرتاب ناو با موفقیت انجام شد. تقریباً بعد از یک شبانه روز پرواز، ناو در ‏نزدیکی ایستگاه قرار گرفت. سامانه ردیابی و اتصال خودکار « ایگلا» شروع به کار کرد اما در اینجا اتفاق ‏ناگواری افتاد:ایگلا فاصله 350 متری تا ایستگاه را اشتباهاً 20 کیلومتر محاسبه کرد و فرمان سرعت گرفتن ‏را به موتورها داد. در نخستین لحظه‌ها کیهان‌نوردان متوجه اشتباه دستگاه خودکار نشدند در نتیجه ناو با ‏سرعت 20 متر در ثانیه به ایستگاه نزدیک میشد. خوشبختانه به دلیل مشکل دستگاه ردیابی، ناو و ایستگاه در یک خط ‏نبودند و 40 متر با هم فاصله داشتند. به این ترتیب ناو از کنار ایستگاه گذشت. چنانچه این اشتباه رخ نمی‌‏داد ناو کیهانی با سرعت زیادی به ایستگاه فضایی برخورد می‌کرد. کیهان‌نوردان متوجه فضیه نشدند اما ‏مرکز هدایت زمین فهمید که سامانه ایگلا درست کارش را انجام نداده و دستگاه هدایت خودکار را از ‏فعالیت انداخت. در طراحی سایوز، نوع کمکی یا جانشین برای "ایگلا" پیش‌بینی نشده بود‏‎.‎

کیهان‌نوردان بعد از این شکست اعلام آمادگی کردند که کار را با سامانه دستی ادامه دهند و ناو خود را ‏به ایستگاه مداری متصل سازند اما پایین آمدن میزان سوخت ناو باعث گردید که مسئولین مرکز هدایت ‏پرواز به کیهان نوردان دستور دهند به کار خود در فضا خاتمه دهند و دستگاه های هدایت ناو را در ‏وضعیت بازگشت فوری قرار دهند. سارافانف و دیومین مجبور شدند در شرایط اضطراری به زمین باز ‏گردند‎.‎

سایوز-15 سرانجام در شبانگاه 28 اوت مسیر فرود را در پیش گرفت و در ساعت 20:10 روز 28 اوت در استپهای ‏قزاقستان بر زمین نشست. در منطقه باران می‌بارید، این دومین فرود شبانگاهی یک ناو کیهانی در تاریخ ‏کیهان‌نوردی شوروی بود. جالب آن که روز بعد روزنامه‌ها نوشتند که کیهان‌نوردان با موفقیت کار خود ‏را به اتمام رسانده و به زمین بازگشتند‎ !‎

برای بررسی دلایل حادثه کمیسیونی به ریاست چرنوکف تشکیل شد. سازندگان  سامانه الحاق، کیهان‌‏نوردان را مقصر می‌ دانستند و معتقد بودند آنان باید با هوشیاری بیشتری به اطلاعات توجه می‌کردند و ‏دستگاه نزدیک شدن را خاموش می‌کردند‎.‎

روش‌شناسان مرکز آموزش پرواز از کیهان‌نوردان دفاع می‌کردند و می‌گفتند درباره چنین وضعیتی به ‏آنها اطلاعات نداده بودید. کمیسیون دولتی سرانجام به این نتیجه رسید که سامانه «ایگلا» باید تصحیح و ‏بازسازی شود‎. ‎

گنادی سارافانف و لو دمین دیگر هیچ‌گاه به فضا سفر نکردند‎.‎

 

. سیروس برزو، روزنامه‌نگار علمی و پژوهشگر تاریخ فضانوردی  .

.  ...     ...     ...     ...     ...     ...     ...  .

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این سفر، پیوندهای زیر را ببینید:
      
... 
کپسول فضایی سایوز
      
... 
مشخصات مأموریت سایوز 15
      
... 
سالوت-3، اقامتگاهی در فضا 
      
... 
ایگلا، سیستم رادیویی ملاقات در فضا و الحاق 

 

خواندن ماجراهای زیر را نیز به شما توصیه میکنیم:
      
... 
فضانوردی که غرور، او را روتوش کرد!!
      
... 
یک داستان : اولین تصویر ارسالی از مریخ چگونه بازیابی شد

ماه، فسیلی بزرگ در فضا

.  منبع: The Moon is a Harsh Witness  .


 حتی اگر با یک دوربین دو چشمی به ماه بنگرید، سطح ناهموار آن را به وضوح مشاهده خواهید ‏کرد. سطح ماه توسط هزاران حفره و دهانه برخوردی ناشی از برخوردسنگهای سرگردان آسمانی، آبله
گون ‏شده است.

اما چرا در زمین چنین شواهد خشنی از برخورد را شاهد نیستیم؟ آیا زمین که قاعدتاً ‏هدفی بزرگتر است از برخوردهای سهمگین جان به در برده؟

پاسخ منفی است و ما امروزه به کمک ‏تصاویر ماهوارهای دهها دهانه برخوردی کوچک و بزرگ در سراسر زمین بافتهایم که همگی در اثر ‏فعالیتهای گوناگون آب و هوایی فرسوده شدهاند.‏

The far side of the Moon is rough and filled with craters. By comparison, the near side of the Moon, the side we always see, is relatively smooth. Since the Moon is rotation locked to always point the same side toward Earth, humanity has only glimpsed the lunar farside recently -- last century. The light highlands of the far side are older than the dark Maria of the near side. A thinner crust on the near side that allowed for more dark lava flows is thought to be the cause of differences between the two sides. The cause for the crust thickness differences is still being researched, however. The large impact basin pictured above is Crater 308. It spans about 30 kilometers and was photographed by crew of Apollo 11 as they circled the Moon in 1969.
تصویری از پشت ماه که توسط خدمه آپولو-11 برداشته شده است

بررسیها نشان میدهد که از زمان پیدایش زمین تا کنون، این سیاره شاهد برخوردهایی سهمگینتر ‏و بمبارانهایی شدیدتر از تنها قمر خود، ماه بوده است. اما از آنجاییکه زمین سیارهای فعال و زنده ‏است، آتشفشانها، زلزلهها و باد و باران زخمهای چهره زمین را در طول تاریخ پاک کردهاند. ‏فرسایش شدید، دهانههای برخوردی که از زمانهای باستانی تا کنون بر سطح زمین پدید آمدهاند ‏را از چهره زمین زدوده و در نگاه اول شواهدی از برخورد به چشم نمیآید.‏

اما در ماه شرایط به گونه دیگری است. ماه فاقد اتمسفر است و بنابراین قادر به سوزاندن هیچ سنگ ‏سرگردانی قبل از برخورد به خود نیست. از طرفی ماه، جرم سماوی مرده‌ای است. به جز ماهلرزههای گاه ‏و بیگاه هیچ فعالیتی که دال بر زنده بودن اینقمر باشد به چشم نمی خورد. عدم وجود اتمسفر ‏نیز باعث می شود موضوع فرسایش سطحی منتفی شده و در نهایت عاملی برای زدودن زخم ‏برخورد از چهره ماه وجود نداشته باشد.‏

‏"پاول اسپودیز" سیارهشناس ارشد دانشگاه جانز هاپکینز که در آزمایشگاه فیزیک کاربردی به ‏تحقیق مشغول است این موضوع را یکی از دلایل مهم بازگشت بشر به ماه و آغاز دوباره ‏سفرهای سرنشیندار به تنها قمر زمین میداند. از نظر او ماه گنجینه دست نخوردهای برای ‏مطالعه تاریخ زمین است.‏
پاول اسپودیز معتقد است که ماه صفحه شاهد زمین می
باشد. زمانی که محققان در صدد اندازه‏گیری نوع، مقدار و الگوی ویرانی ناشی از یک برخورد یا انفجار بر میآیند مواد و شرایط گوناگونی ‏را در معرض برخورد مورد نظر قرار میدهند تا اثرات ناشی از برخورد جسم و امواج ناشی از آن را ‏مطالعه کنند. به نمونه آزمایشی "صفحه شاهد" میگویند.‏

ماه و زمین در موقعیت یکسانی از منظومه شمسی قرار دارند و میتوان گفت که بدشانسیهای ‏یکسانی از نظر برخورد با سنگهای سرگردان داشتهاند. زمین سیارهای بسیار فعال است و آثار ‏زخمهای بزرگ و کوچک کهن را از چهره خود پاک کرده است. از طرفی بیشتر سطح زمین را ‏دریاها پوشاندهاند که در اثر برخوردهای معمولی آثاری از خود بر جای نمیگذارند. در مقابل ماه ‏فاقد اتمسفر است و از نظر زمینشناسی سیارهای مرده به حساب میآید. با این حساب میتوان ‏مدعی شد که با مطالعه دهانههای برخوردی ماه قادر به بازنویسی داستان زمین خواهیم بود.‏

 نکته قابل تعمق دیگری نیز وجود دارد!!  
در اواخر دهه هفتاد میلادی، فضانوردان سه ماموریت پایانی
‏آپولو (15، 16 و 17) نمونه
هایی از عمق دو متری سطح ماه که از سه مکان مختلف مأموریتهای ‏آپولو 15 تا 17 تهیه شده بود را با خود به زمین آوردند. عمیقترین نمونهای که به زمین آورده شده ‏بود حدود 2 بیلیون سال قدمت داشت و بررسیها نشان داد که مواد مذکور و ساختمان آنها از آن ‏زمان تا کنون تغییری نکردهاند.
کشف بزرگ دیگری که در این تحقیق به دست آمد مربوط به ‏ذرات تشکیل دهنده بادهای خورشیدی بود که توسط گرد و غبار و مواد سطحی ماه به دام می
‏افتند. بررسی مواد استخراج شده از عمق ماه نشان داد که ساختار بادهای خورشیدی در 2 بیلیون ‏سال قبل نسبت به امروز متفاوت بوده است. علم ستارهشناسی هیچ توضیحی برای این مورد ندارد ‏اما درک درست این یافته مطمئناً به دانشمندان کمک خواهد کرد تا تاریخ شکلگیری زمین و ‏داستان زندگی ستارگان را دوبارهنویسی کنند.‏

Apollo 16 astronaut Charlie Duke (feet shown) drives a core sample tube into the lunar regolith
چارلی دوک، فضانورد آپولو 16 در کنار ابزار نمونه برداری از عمق ماه

پرسش بزرگ دیگری که بازگشت به ماه در یافتن پاسخ آن موثر خواهد بود این سوال است که چه ‏عاملی باعث انقراض‌های متعدد، ناگهانی و گسترده گونههای زیادی از حیات بر روی زمین بوده است؟
این برخوردهای سهمگین
خود ‏به گونه
ای باعث پیدایش دوره‌های  زمینشناسی بر سیاره ما شده است.‏به عنوان معروفترین رویداد از این دست میتوان به فاجعهای که در 65 میلیون سال پیش باعث ‏انقراض نسل دایناسورها شده، اشاره نمود. رویدادی که دوره مسوزوئیک را پایان ‏داد و عصر جدیدی با نام دوره سنوزوئیک به وجود آورد. حدس زده میشود که این رویداد عظیم در ‏نتیجه برخورد شهابسنگی به قطر بالغ بر ده کیلومتر به زمین روی داده باشد. گرد و غبار و گاز ‏حاصل از این برخورد چنان زمین را در خود فرو بردو تاریکی را بر سطح زمین گستراند که گیاهان دیگر قادر به ادامه حیات نبودند و ‏به تدریج و با کمبود غذا جانداران نیز از پای در آمدند.‏

تحقیقات انجام شده بر روی لایههای مختلف زمین و فسیلهای جانوری و گیاهی نشان میدهد که ‏چنین روبدادهایی هر 26 میلیون سال یکبار زمین را با بحرانی حیاتی روبرو میکنند.‏
تئوریهای مختلفی برای این اتفاقات دوره
ای وجود دارد. بعضیها همدمی تاریک و دوردست برای ‏خورشید متصورند که هر از چندگاهی در چرخش منظم اجرام ابر اورت اختلال به وجود میآورد. ‏چنین اختلالی باعث سرازیر شدن این اجرام به داخل منظومه شمسی و در نتیجه برخورد آنها با ‏اعضای این منظومه خواهند شد.‏

تئوری دیگری میگوید که منظومه شمسی در مسیری نوسانی دائماً صفحه کهکشان راهشیری را ‏قطع میکند و بالا و پایین میرود. این حرکت دورهای باعث میشود در زمان قطع صفحه ‏کهکشان راه شیری، مجموعه پر جمعیتی از اجرام سرگردان، منظومه ما را هدف برخورد قرار دهند.‏

ما برای درک درستی از آنچه بر سر ما خواهد آمد باید تاریخچه این برخوردها را عمیق و دقیق ‏مطالعه و بررسی نماییم. ماه به عنوان جرم فضایی فاقد فعالیتهای زمینشناسی و اتمسفر، بسان فسیلی ‏دست نخورده اطلاعات زیادی از برخوردها را در سینه خود حفظ کرده است. مطمئناً مطالعه سطح ‏و عمق ماه دانش بشریت را در رابطه با آنچه سنگهای سرگردان بر سرش آوردهاند فزونی خواهد ‏بخشید و به انسان قدرت پیشگویی آینده را در این زمینه اعطا خواهد کرد.‏
ماه تنها صفحه شاهد زمین است که دست بر قضا در دسترس بشر نیز قرار دارد. بنابراین برای سفر ‏به این همسایه زیبا نباید شکی به دل راه داد.‏
 

بری کسب اطلاعات بیشتر در مورد ماه، مقالههای زیر را نیز بخوانید:
      
... 
طوفان در ماه
      
... 
شهاب‌سنگهای مهاجم

گونه عجیب کوسه‌ها در تله دوربین

تصاویر یک گونه کوسه که به علت زندگی در اعماق دریا به ندرت تابه حال زنده دیده شده بوسیله کارکنان یک پارک دریایی در ژاپن ضبط شد.

به نقل از همشهری، به گزارش خبرگزاری رویترز مسئولان پارک دریایی آواشیما در شهر شیزواکا در جنوب توکیو یکشنبه ۲۱ ژانویه (اول بهمن) بوسیله یک ماهیگیر در بندر مجاور مطلع شدند که یک موجود مارماهی‌مانند با دندان‌هایی شبیه کوسه در آن منطقه دیده شده است.

کارکنان پارک بعدا این موجود به طول ۱.۶ متر را که به عنوان یک کوسه چین‌دار شناسایی شد. این ماهی را گاهی "فسیل زنده" هم می‌نامند چرا که یک گونه حیوانی ابتدایی است که از دوران پیش‌از تاریخ تا به حال تغییر چندانی نکرده است.


این کوسه که به یک استخر آب دریا منتقل و از آن فیلم‌برداری شد، به نظر بدحال می‌آمد و چند ساعت بعد مرد.

بیانیه این پارک دریایی می‌گوید این نوع کوسه در اعماق ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ متری دریا زندگی می‌کند که انسان توان رفتن به آن ندارد.این بیانیه می‌افزاید این کوسه اختمالا در نتیجه بیماری یا علت دیگری آنقدر ضعیف شده بود که به آب‌های سطحی آمده بود.

کوسه‌های چین‌دار که از سایر کوسه‌ها و موجودات دریایی تغذیه می‌کنند،گاهگاهی به دام صیادان می‌افتند، اما به ندرت زنده دیده شده‌اند.