|
|
انوشه انصاری که تا کمتر از یک هفته دیگر عنوان نخستین فضانورد ایرانی را از آن خود خواهد کرد، در اقدامی جذاب، دست به انتشار وبلاگی زده است تا خوانندگان از نزدیک با احساسات و هیجانات یک سفر فضایی آشنا شوند. گروه "دانش فضایی" با توجه به اهمیت مطالب منتشر شده در این وبلاگ، هر از چند گاهی جالبترین پستهای منتشر شده را ترجمه و در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار خواهد داد. در ادامه یکی از زیباترین مطالب منتشر شده تا این لحظه را خواهید خواند:
سلام به دنیا، من نمیدانم اکنون چه کسی این مطلب را خواهد خواند. شاید تو دختری جوان باشی که کنجکاوی بیشتر درباره من بدانی، شاید مرد جوانی هستی که از تصویر من در روزنامهها خوشت آمده و شاید تو هم یکی از آنهایی باشی که همیشه رؤیای سفر به فضا را در سر داشتهاند و مشتاقانه میخواهند بدانند که در زمان تحقق این آرزوی دیرینه، چه احساسی سراغشان خواهد آمد.
من در داخل کپسول فضایی سایوز مشغول تمرینات فضاییشاید شما درباره جایزه انصاری X چیزهایی شنیدهاید و مایلید بدانید که آینده برای من، برنامههایم و جایزه X چه نقشههایی کشیده است. شاید هم شما یک ایرانی هستید که میخواهید درباره زنی که در ایران به دنیا آمده و اکنون راهی سفر به فضا است، بیشتر بدانید و شاید هم شما به اشتباه این صفحه را باز کرده باشید.
در هر حال، هر که هستید و به هر دلیلی که این مطلب را میخوانید، ورودتان را به وبلاگ خود، خوشآمد میگویم. این اولین وبلاگی است که من در آن مینویسم. من یک فضانورد خصوصی هستم اما با توجه به اتفاقاتی که افتاد، احساس وظیفه کردم که باید تجربیاتم را با دیگران در میان بگذارم.
ممکن است شما هم بدانید که من از دوم سپتامبر (11 شهریور 1385) تا کنون در پایگاه فضایی بایکنور واقع در کشور قزاقستان در قرنطینه قبل از پرواز به سر میبرم. شما میتوانید با مراجعه به وبسایتهای شبکه فضایی روسیه و دانشنامه ویکیپدیا، اطلاعات زیادی درباره پایگاه فضایی بایکنور به دست آورید.
من تعدادی تصویر از این مکان تهیه کردهام که میتواند تصور بهتری برای شما از جایی که اکنون در آن به سر میبرم ایجاد نماید. پایگاه فضایی بایکنور همان مکان تاریخی است که 45 سال پیش یوریگاگارین از آنجا راهی مدار زمین شد و بدین ترتیب اولین انسانی شد که پا به فضا نهاد. همچنین از همین جا بود که در سال 1963 نخستین زن فضانورد دنیا، والنتینا تروشکوا، سفر خود به فراتر از مرز فضا را آغاز کرد.
از همان سالهای نخستین عصر فضا، یک رسم همچنان پابرجا مانده است. طبق این سنت 60 ساله هر فضانورد پس از بازگشت از فضا یک درخت در این مکان کاشته است (و گاهی اوقات که شانس یار نبوده، درختان توسط همقطاران آنها با اشک و اندوه بر زمین استوار شده). من هم امیدوارم قادر به کاشت درخت خود باشم. من تصاویری از درختان گاگارین و تروشکوا را برایتان ارسال کردهام. اینجا مسیری بسیار طولانی توسط فضانوردان درختکاری شده که منظرهای بدیع در صحرای بایکنور ایجاد نموده است.
درخت یوری گاگارین
هر کدام از این درختان به دست فضانوردی کاشته شده استموضوع جالبی که در مورد پرتابهای فضایی روسیه قابل ذکر است، تعدد مراسم و سنتهای این کشور در این مورد میباشد. هر قدر که به زمان پرتاب نزدیکتر میشوید، مراسم بیشتری در انتظار شما خواهد بود. همانطور که زمان میگذرد، اطلاعات من از این آداب و رسوم افزایش مییابد. این سنتها و مراسم متنوع و شاد از این روزها لحظاتی خاطره انگیز و به یاد ماندنی میسازند. من تصاویری از مراسم امتحان ابعادی فضانوردان جهت جا شدن در لباس فضایی و بالا بردن پرچم کشورها در مقابل هتل فضانوردان برایتان ارسال کردهام. این تصاویر همچنین در وبسایت اردوی چهارهم ناسا نیز آمده است.
حالا که شما میدانید من که هستم اجازه بدهید بگویم چرا اینجا هستم...
در سالهای خیلی خیلی گذشته و در جایی خیلی خیلی دور دخترکی عادت داشت شبها چشم به آسمان شهرش، تهران، بدوزد و ستارههای چشمکزن را با اشتیاق تمام نظاره کند. آن موقعها آسمان چندان آلوده نبود و میشد اجرام نورانی و زیبای بیشماری را در آسمان دید. تابستانها که خانواده آن دخترک برای خواب به پشتبام (در متن اصلی بالکون آمده) میرفتند تا از خنکای طبیعت بهره ببرند، دختر قصه ما عمیقاً به آسمان اسرار آمیز شب مینگریست و از خود میپرسید: "آنجا چه چیزهایی در انتظار ما است؟ آیا آنجا هم کسی از داخل رختخوابش به آسمان نگاه میکند؟ آیا میشود او را دی و با او دوست شد؟ آیا میتوان روزی در فضای مرموز و اعجاببراگیز بیرون از زمین طعم رها بودن را چشید؟"
تقدیر چنین بود که بشود...
اگر شما از دخترک قصه ما میپرسیدید که "آیا میخواهی به فضا سفر کنی؟" فوراً با جواب مشتاقانه "بله" روبرو میشدید و اگر از او میپرسیدید که "فکر میکنی روزی به آرزویت برای پرواز در فضا دست خواهی؟"، امیدوارانه پاسخ میداد "حتماً" و امروز آن لحظهای که آرزوها تحقق مییابند نزدیک شده است...
من در ایران به دنیا آمدم و تا سن 16 سالگی نیز آنجا زیستم. سپس به همراه خانوادهام به ایالات متحده آمریکا هجرت کردم. در آمریکا بود که من در رشته مهندسی برق فارغالتحصیل شده و موفق به اخذ درجه لیسانس گردیدم و خوشبختانه همه چیز محیا بود تا من به سبک رؤیایی آمریکایی زندگی کنم. اشتباه برداشت نکنید، راه رسیدن به بایکنور بسیار سخت و پر دستانداز بود. موانع بسیاری را پشت سر گذاشتم و تلاطمهای زیادی را تحمل کردم تا بتوانم از بایکنور برای شما مطلب بنویسم. اما نکته مهم این است که من رؤیاهایم را فرو نگذاشتم و سرسختانه برای رسیدن به آن تلاش کردم. امیدوارم سفر فضایی من الگویی باشد برای همه کسانی که آرزویی بزرگ در سر دارند. آرزو میکنم رؤیاهایتان را رها نکنید و برای رسیدن به آنها مسیری درست برگزینید و تا روزی که آرزوهایتان محقق شوند تحمل داشته باشید. من همچنین امیدوارم همانطور که خود میبینم، قادر به نشان دادن فضا و کیهان به شما باشم و بتوانم اهمیت فراوان کشف فضا و دستیابی به آن را برای نوع بشر برایتان شرح دهم. ما به رؤیاپردازان و پژوهشگران جوانی احتیاج داریم که به آسمان خیره شوند و مقدمات زندگی در فضا را ایجاد نمایند.
در روزهای آینده تا زمانی که پروازم آغاز شود، احساسات و برداشتهای خود را درباره این سفر برایتان خواهم نوشت. همچنین شما را از پارهای از جزئیات سفرم به فضا و مراسم و آداب و سنن قبل از آن آگاه خواهم کرد. من قصد دارم که زندگی چند هفته آینده خود را با شما قسمت کنم. شریک من باشید.