جوان و بحران هویتدر دوره نوجوانى و جوانى، اساسىترین تحولات زندگى انسان از طریق شکوفایى اصیلترین نیازها به وقوع مىپیوندد. از میان همه این احساس نیازها، به برخوردارى از یک هویت مستقل، بیشترین تاثیر را در سرنوشت افراد و درنتیجه در سرنوشت جوامع بشرى دارد.جوان در این برهه از زندگى، به موازات احساس نیاز به داشتن یک هویت مستقل، از نظر ذهنى نیز دچار یک تحول بىسابقه مهمى مىشود. ارزشهاى نسبتا ثابت دوره کودکى فرو مىریزد، بدون اینکه نظام فکرى و ارزشى خاصى جایگزین آن شود، در نتیجه، جوان با یک بحران فکرى و فرهنگى بزرگى مواجه مىگردد. چون نه همچون گذشته از طریق همانندسازى رفتار و عملکردهاى خود به دیگران، مىتواند به اعمال خود نظام منسجمى بخشد و نه از ایده و نظام فکرى و ارزشى مستقلى برخوردار است تا در هر مورد مستقلا تصمیمگیرى خاصى داشته باشد. در چنین موقعیتى، اگر جوان از شرایط مناسب فکرى و روحى و روانى نیز محیط فرهنگى و آموزشى شایستهاى برخوردار نباشد، در گزینش مسیر درست و انتخاب هویت واقعى دچار مشکل مىگردد.